یادمه جایی شنیده یا خوانده بودم که یک کتاب خوب، شروع خوبی داره و خواننده رو با خودش همراه میکنه ولی یک کتاب عالی برای همیشه تو ذهنت موندگار میشه و نقطهی عطفی در روند جاری زندگیت ایجاد میکنه. چند وقتی میشه که به سبک زندگی سالمتری فکر میکنم، غذاهای سالمتر و تحرکات و فعالیتهای بدنی بیشتر و از اونجایی که حقیقتا «جوینده، یابنده است» کاملا اتفاقی و بدون تصمیم قبلی در قفسهی کتابخونهی محل کارم با کتابی رو به رو شدم که به نوعی دعوتی بود برای فعالیتهای بدنی.
کتابی که در حین خوندنش و بعدش حس خوبی داشتم؛ سکوت، پیادهروی در زمانهی هیاهو. کاری از یک جهانگرد نروژی به اسم ارلینگ کاگه. قصدم از این مطلب معرفی این کتاب نیست و صحبتهای پیرامون این کتاب رو محول میکنم به دیدن قسمت سوم پادکست جریان که کمی راجع بهش حرف زدم و در این مطلب میخوام کمی از «تغییر» و «سبک زندگی سالم» بنویسم.
فکر میکنم چند سالی میشه که «ابدا» ورزش و تحرکی نداشتم. تاکیدم روی «ابدا» به هیچ وجه اغراق نیست؛ باور کنید. مدتهاست که کمترین تحرک و فعالیت فیزیکی نداشتم و به جای اون سعیام بر این بود که ذهنم رو قوی و سرحال نگه دارم؛ بیشتر بخونم، بیشتر بنویسم و به خیال خودم «تولید» کنم، از «محتوای زرد» به هر شکلی پرهیز کنم! و «مصرفکنندهی صرف» نباشم. ولی حقیقتا دو سه هفته پیش تلنگر جالبی بهم زده شد:
برای فرار از آلودگی هوای تهران که شاخص اون در اون روز طبق آمار AirVisaul عدد ۱۷۰ بود تصمیم گرفتم به همراه یکی از دوستانم به خارج شهر بریم تا شاید برای یک تفریح آخر هفته بعد از مدتها هوای پاک تنفس کنیم که اینطور هم شد. در این بین بعد کلی کش و قوس از جانب من! تصمیم بر این شد که برای مدتی رکاب بزنیم و دوچرخهسواری کنیم و سرخوشی بعدش که به دلیل ترشح اندروفین بود برای من که بعد از چند سال حال و هوای ورزش رو تجربه میکردم خیلی لذتبخش بود؛ حس آسودگی داشتم و به خودم گفتم از چه لذتی خودت رو محروم کردی بودی. و اون روز گذشت… تا اینکه دو روز بعد از دوچرخهسواری با کتاب مذکور برخورد کردم و حس خوب دیگری را برایم زنده کرد؛ پیادهروی.
قدیمتر از اینکه به این جمود! دچار بشم عادت داشتم دو روز در هفته ساعت ۶ صبح چیزی در حدود ۳ کیلومتر در پارک پردیسان بدوم و بعدش هم به کارهایم برسم. بهطور واضحی متوجه حال خوب لحظهای آن بودم ولی ظهور کرونا و صد البته سستی و تنبلی خودم ارتباطم رو با دنیای ورزش به طور کل قطع کرد. به بهانههای مختلف دوستانم رو که برای فوتبال، والیبال یا هر فعالیت دیگهای دعوتم میکردند رو دست به سر میکردم و سطح تحرکم رو روی صفر نگه میداشتم.
ایجاد سبک زندگی سالم و رها کردن عادتهای بد
عادتهای بد به آسونی از بین نمیرن و عادتهای خوب هم به سرعت ساخته نمیشن و «تغییر» از توسعه دادن عادتهای کوچک خوب و تبدیل اون به روتین شروع میشه؛ در راستای تغییر سبک زندگی (حداقل دو ساله) فعلیام یاداشتی از GoodRx خواندم که دربارهی ساخت عادتهای خوب و داشتن سبک زندگی سالم بود که سعی میکنم به نکات مهمی که پرداخته بود اشاره کنم.
نکتهی مهمی که به نظرم تو این یادداشت جالب رسید تاکید روی ایجاد یک شبکه اجتماعی از افرادی که مایل به تغییر عادتهای خود دارند، بود. به این شکل که مکررا روی مفهوم Support Group مانور میده و به نظرم بیراه هم نیست. تصور کنید در گروهی عضو هستید که هدف همهی اعضا کاهش وزن و رسیدن به فیزیک ایدهآله؛ و طبق برنامههای ورزشی و غذایی خاصی جلو میره و به صورت پیوسته اعضای گروه، دیگران رو در جریان پیشرفتهاشون میگذارن. مثلا میتونه عکسی از روی ترازو باشه و یا عکس از دویدن خودشون روی تردمیل و به همین وسیله مورد حمایتهای احساسی و عاطفی همگروهیهاشون قرار بگیرن که در هر صورت میتونه ایجاد انگیزه کنه. همچنین دیدن و آشنا شدن با افرادی که وزن کم کردن یا سیگار رو ترک کردن به آدم انگیزه میده. چنین گروههایی در دنیای فیزیکی هم سالها قبلتر از شبکههای اجتماعی ساخته شده که میشه کمپهای ترک اعتیاد (مخدر و الکل) رو مثال زد.
مراحل پنجگانه از بین بردن عادتهای بد
یکی از نکتههای مفیدی که مقالهی GoodRx داشت توصیف مراحل پنجگانهی از بین بردن عادتهای بد بود که سعی میکنم توضیح کوتاهی برای هر مرحله بدم و برای مثال از سیگار استفاده کنم.
مرحله اول: پیش از فکر کردن (Precontemplation)
تو این مرحله هنوز با عمق فاجعه رو به رو نشدیم! مثلا شاید مصرف سیگار روازنهمون از ۱۰ نخ هم گذشته باشه اونوقت یکی بهمون بگه سیگاری بهمون بربخوره و بگیم ما فقط از روی تفریح میکشیم و اعتیادی بهش نداریم!
مرحله دوم: تفکر (Contemplation)
این مرحله یه تلنگری بهمون خورده که مثلا سیگار کشیدن چیز خوبی نیست ولی بهونهجوییهایی میکنیم. مثلا سیگار کشیدن اعصابم رو آروم میکنه! یا مثلا راحتتر فکر میکنم، بهم لذت میده و بهونههای این چنینی.
مرحله سوم: آمادهسازی (Preparation)
تو این مرحله کم کم برای ایجاد تغییر آماده میشیم. کمی راجع به راههای ترک سیگار تحقیق میکنیم، اینکه مصرف مداومش چه آسیبی میتونه بهمون بزنه و سعی میکنیم یه حدی رو واسش مشخص کنیم.
مرحله چهارم: عمل کردن (Action)
اولین اقدام عملی جدی تو این مرحله انجام میشه و مثلا تعداد مصرف سیگار از روزانه ۱۰ نخ به ۵ میرسه.
مرحله پنجم: ثابت شدن و توسعه دادن پیشرفت (Maintain and relapse prevention)
بعد از اینکه تونستیم روی ۵ نخ مصرف سیگار رو ثابت نگه داریم نوبت به توسعه دادن پیشرفتهای قبلیمون میرسه که مثلا از ۵ به ۳ و در آخر از ۳ به ۰ و ترک سیگار برسیم.
در آخر باید اشاره کنم که با اینکه تمامی مراحل ذکرشده برای ایجاد یک سبک زندگی سالم حیاتیه ولی چیزی که بیشتر میتونه مهم باشه حفظ روحیه، پیوستگی و ادامه دادنه.