خیانت در کار تیمی؟ شروع بحران بی‌اعتمادی

بچه‌تر که بودم با یکی از هم‌کلاسی‌هایم یک بازی ساخته بودیم؛ یک بازی عجیب با نام «چه صفتی را هیچ‌وقت حاضر نیستی بپذیری؟» هر بار که این بازی را می‌کردیم جواب اول من همیشه ثابت بود؛ هیچ‌وقت حاضر نبودم و نیستم که با صفت «خائن» شناخته شوم. حاضر بودم در صورت نیاز! احمق، بی‌دست و پا و یا حتی کیف‌قاپ باشم ولی هیچ‌وقت خائن نباشم، پس طبیعی است که بخواهم از افرادی که به هر نحوی این صفت به آن‌ها می‌چسبد دوری کنم. ولی همیشه دنیا به ساز ما نمی‌رقصد (مگر تا به حال رقصیده اصلا؟!) و آن افراد راهشان را به زندگی‌مان باز می‌کنند.

خیانت کردن در شکل‌های مختلفی انجام می‌شود و شمولیت بالایی دارد؛ گاهی می‌تواند یک فرد عالی‌رتبه دولتی اسرار مهم حکومتی را در ازای دریافت مبلغی در اختیار کشور دیگری قرار دهد، گاهی در بین زوجی که احساسات و عواطف خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشته‌اند، خیانت با در میان گذاشتن همان کیفیات از رفتار و برخوردهای احساسی با دیگران شکل بگیرد و گاهی می‌تواند با کم‌کاری و یا اصلاحا کم‌فروشی کردن در محیطی که کار تیمی و اعتماد متقابل در آن‌جا جریان دارد خودش را نشان دهد. در تمامی این مثال‌ها در اعتماد شکل‌گرفته خیانت شده است؛ پدیده‌ای که هرگز قابل جبران نیست و من چندی پیش در محیط کاری‌مان نوعی از آن را تجربه کردم.

خیانت در کار و یک تجربه شخصی

من در سازمانی مشغول به کار هستم که پایه و اساس بازاریابی آن بازاریابی محتوایی است و من وظیفه‌ی طراحی استراتژی محتوایی، تدوین برنامه و تقویم محتوایی کوتاه مدت و بلندمدت، جذب محتوانویس‌ها و کمک در هدایت و پیشرفت آن‌ها، نظارت مستقیم بر عملکرد کلی و جزئی تیم محتوا و وظایف ریز و درشت دیگر را بر عهده دارم. در بازاریابی محتوایی عنصری که بیش از هر چیزی اهمیت دارد کیفیت محتوای تولیدی است و یکی از شاخصه‌های کیفی محتوای قابل قبول، منحصر به فرد بودن آن است، به نحوی که اولین منبع انتشار آن محتوا بودن اهمیت بسیار بالایی دارد و مطلبی که از منابع دیگر به صورت مستقیم کپی شده باشد آثار منفی بلندمدت زیادی بر روی فرآیند بازاریابی محتوایی خواهد گذاشت. بنابراین در تمامی مصاحبه‌های کاری و از خواسته‌های اولیه همیشگی من ذکر این نکته است که حتی یک خط از مطلب هم نباید به صورت مستقیم از جای دیگری برداشته شده باشد. نکته‌ای که آن‌قدر بدیهی و پیش‌پاافتاده است که بعد از مدتی که از همکاری کردن با همکار تازه‌واردی گذشت عملا بررسی کردن این فاکتور از نظر من اتلاف وقت به حساب می‌آمد و اهمیت چندانی نداشت و سعی اصلی‌ام ارتقای کیفیت تا منتهای آن بود که ثابت شد اشتباه می‌کردم. افرادی ممکن است پیدا شوند که بعد از گذشت شش ماه تازه فیلشان یاد هندوستان کرده، از زیر مسئولیت شانه خالی کنند، کم‌کاری انجام داده و در کار تیمی خیانت کنند.

اعتماد متقابل؛ شاخصه اصلی یک تیم موفق

اعتماد حیاتی‌ترین عنصر برای موفقیت در کار تیمی به شمار می‌رود پس طبیعی است بعد از این‌که متوجه این خیانت شدم جا خوردم. همیشه اولین بارها عجیب است، گاهی شیرین است، گاهی ناراحت‌کننده و گاه دردناک ولی همیشه عجیب است و البته فراموش نشدنی. نباید بیش از حد ناراحت می‌بودم و باید به خودم می آمدم و در قدم اول مسئولیت کاری که انجام شده بود را می‌پذیرفتم. افرادی که لازم بود را در جریان گذاشتم و سعی در محاسبه خسارات وارده کردم. ولی بحران مهم‌تری را متوجه خودم می‌دانستم که آیا می‌شود این حس عدم اعتماد را از بین برد؟ در این لحظه بعید بدانم، گاهی اعتماد چنان خدشه‌دار می‌شود که نمی‌توان برای آن چاره‌ای کرد.

در جهانی که میل به ایجاد بی‌نظمی و آشفتگی اصلی‌ترین مولفه‌ی آن است، ساختن نظم و ثبات نیازمند صرف انرژی بسیاری است. هیچ ساختار صحیحی بدون توجه و تلاش فراوان به وجود نیامده است. خلق یک ساختار تیمی و ایجاد گروهی از افراد که در کنار یکدیگر ماموریت‌های کاری را جلو ببرند هم خارج از این دایره نیست، برای آن که تیم سالم و کارآمدی را در محیط‌های کاری داشته باشیم پارامترهای مهم مختلفی ایفای نقش می‌کنند که در راس آن عنصر «اعتماد» قرار می‌گیرد. برای پیشبرد یک پروژه، ارشد آن تیم باید بتواند به تمامی هم‌گروهی‌هایش اعتماد کند و هم‌گروهی‌ها هم بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند. در یک تیم سالم و حرفه‌ای افراد باید به معنای واقعی کلمه «مکمل» یکدیگر باشند؛ یک مکمل واقعی.

نهایتا از این اتفاق چه درسی می‌توان گرفت؟

از اهمیت تیم‌سازی و نقش مهم و کلیدی آن در موفقیت‌های شخصی و سازمانی بارها گفته‌اند و نوشته‌ایم؛ (+). همه‌ی ما به تنهایی محدود به خودمان هستیم؛ محدود به افکار خودمان، محدود به تجارب خودمان، محدود به فیلم‌ها و کتاب‌هایی که دیده و خوانده‌ایم. ولی وقتی از دایره‌ی خودمان خارج شده و کنار یک‌دیگر قرار می‌گیریم آن تجربه‌های محدود به هم متصل شده و دریایی از تجارب و مهارت‌های مختلف را تشکیل می‌دهند، یک تفکر وسیع جمعی می‌سازند، از پس مشکلات راحت‌تر و سریع‌تر بر می‌آیند و با ناملایمات بهتر برخورد می‌کنند.

این یادداشت تا به این‌ جا بیش از آن‌که جنبه‌ی عمومی داشته باشد یک نوشتن‌درمانی و خلاصه‌ای از ناملایمات کاری اخیر بود که برای من اتفاق افتاده بود. اگر تجربه‌ای تقریبا مشابه با آن‌چه گفتم برایتان پیش آمده است این مطلب از شرکت Padraig به نکات مفیدی در رابطه با انواع خیانت‌ها در محل کار و دلایلی که این اتفاق رخ می‌دهد اشاره کرده است:

  • چه چیزی را از دست داده‌اید؟
  • آیا نشانه‌های هشدار را نادیده می‌گرفتید؟
  • چه درسی از این اتفاق می‌توان گرفت؟

اگر بخواهم خودم به این سه سوال بالا به طور خلاصه پاسخ بدهم باید اشاره کنم چیزی که برای من تقریبا (البته در زمان فعلی) از دست رفته است حس اعتماد در یک کار گروهی است. و این‌که آیا نشانه‌های هشدار را نادیده می‌گرفتیم یا نه؟ هم می‌توان گفت بله و هم خیر. از مدت‌ها قبل عملکرد کیفی فرد کپی‌کننده آن‌چنان رضایت‌بخش نبود و در حدود مدتی قبل از اینکه متوجه این کار بشویم با او قطع همکاری کرده بودیم ولی خب زودتر هم می‌شد این کار را انجام داد. در مورد سوال سوم، درسی که من از این اتفاق می‌گیرم این است که در کنار اعتماد، نظارت دقیق و پیوسته بدون در نظر گرفتن سابقه‌ی افراد در انجام یک پروژه الزامی است و کلیدی‌تر از همه این‌که اگر توانایی‌های کسی برای انجام کار کافی نیست و زحمات دیگر افراد تیم ممکن است به سبب آن بی‌اثر جلوه کند باید بدون توجه به نیاز لحظه‌ای سازمان تصمیمی جدی گرفته شود.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت