ممکن است عدهای با دیدن عبارت Daydreaming در عنوان این یادداشت به یاد یکی از ماندگارترین آهنگهای Radiohead افتاده و آهنگسازی خاص آن اثر در ذهنشان تداعی شود؛ همان که به ناگاه ما را وارد دنیای خیالی میکرد تا بتوانیم در طول مدتی که آهنگ پخش میشود رویاپردازی کنیم؛ از رویاپردازی گفتم. دلیلی که باعث شد این مطلب را با همان نام اصلی Daydreaming منتشر کنم دو چیز بود: اول آنکه برای توضیحات این پدیده «رویاپردازی» و یا «خیالبافی» را چندان ترجمهی دقیقی نمیدانستم از طرف دیگر در این مطلب به اختلالهایی که پیوستگی بیش از حد و غرق شدن در فانتزیهای ذهنی که با نام Maladaptive Daydreaming شناخته میشود هم اشاره کردهام و عبارت ترجمهشدهی دقیقی که مطابق با علم روانشناسی باشد تاکنون برای آن ارائه نشده است (یا حداقل من نمیدانم.)
خیالپردازی بهذات چیز بدی نیست؛ علیالخصوص اگر شامل تفکرات و تخیلات قبل از خواب باشد. پدیدهی آشنایی که همهی ما در طول زندگیمان از کودکی تا بزرگسالی آن را تجربه کردهایم و لحظاتی از عمرمان را به آن اختصاص دادهایم. بچهتر که بودیم شاید در خیال خود پا به دنیای کارتونها و انیمیشنها گذاشته باشیم؛ در کنار آلیس، وارد سرزمین عجایب شده و یا حتی خودمان را عضوی از ماجراهای تنتن و میلو دانسته و یا در مدرسه جادوگری هاگوارتز مشغول به تحصیل شده باشیم، شاید هم روی صندلیهای استادیومی نیمه خالی تیم شاهین را تشویق کرده باشیم:
زنده باد زنده باد تیم شاهین!
خلاصه اینکه اشکال مختلفی از Daydreamingرا تجربه کردهایم و با آن اصلا غریبه نیسیتم.
بارها برایمان پیش آمده که بعد از بحث و جدلی که با شخصی داشتهایم وقتی به خلوت خود رسیدهایم به حرفهای گفته نشدهای که کاش گفته میشد فکر کرده و ادامهی دعوا را در مغز خود دنبال کرده باشیم و بسته به شدت درگیری ساعتها و یا حتی روزها ذهنمان به آن مشغول شده باشد و حتی به مرزهای Overthinking رسیده باشیم. اگر در مدرسه، دانشگاه و یا محل کار دچار بگومگویی شدیم به جای آنکه همانجا به آن بپردازیم، ماجرا را نصفه و نیمه رها میکنیم و ادامهی آن را به خودمان بکشانیم؛ چه بخواهیم چه نخواهیم این جنگ را حداقل یک بار تجربه کردهایم.
تاثیرات مثبت Daydreaming
مغز ما نمیتواند بیوقفه و بهطور متمرکز بازدهی بسیار بالایی داشته باشد و کارایی همیشه مطلوبی از خود نشان دهد. Daydreaming میتواند همان استراحتی باشد که آرامش را به مغز باز میگرداند؛ بعد از یک روزکاری پرفشار و پراسترس که ذهن پر است از شلوغی و بینظمی، لحظهای چشمها را بستن و تصور کردن خود در محیطی آرام میتواند آرامشبخش باشد. به فکر کردن دربارهی قدم زدن در کنارهی دریا و صدای برخورد موجها و یا شاید در اعماق جنگلهای استوایی و نغمهی پرندگان.
از تاثیرات مثبت Daydreaming به نقل از Verywellmind میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- اضطراب را کاهش میدهد
- به حل مشکلات کمک میکند.
گاهی این غرق شدن در افکار و رویاها میتواند در زمان کوتاه یک الی دو دقیقهای پایان بپذیرد و بعد از آن با انرژی بیشتر و تمرکز بالاتر به سراغ حل مشکلی که مشغول به آن بودیم برویم. طبق تحقیقات انجامشده Daydreaming میتواند به طراحی ایدههای جدید بیانجامد زیرا:
- Daydreaming از قسمتهای مختلف مغز استفاده میکند
زمانی که مشغول این پدیده میشویم نقاط مختلقی از مغزمان را به چالش میکشیم. از بخش خلاقیت گرفته تا بخش حل مسئله. از طرفی فانتزیسازیها میتواند انگیزهای برای رسیدن به اهداف باشد. یادم میآید نوید محمدزاده در مصاحبهای که با فریدون جیرانی داشت به او گفت که در گذشتهاش- سالها قبلتر از ورود به دنیای حرفهای بازیگری- سیمرغ گرفتنش را بارها جلوی آینه خیالپردازی کرده بود، متن بیانیهاش را بارها خوانده و احتمالا تعظیم و تشکری هم از حضاری که مشغول تشویق او هستند به عمل آورده بود. این فانتزی نمونهی یک فانتزی خوب است، جایی که طراح آن رویا چند سال بعد نه تنها دو بار به سیمرغ بلورین میرسد بلکه در جشنوارههای خارجی هم موفق به دریافت جوایز مختلفی میشود.
بسیاری از ورزشکاران (اگر نگوییم تمام آنها!) قبل از رقابتهای حساسشان بارها و بارها در ذهن خود با حریف جنگیدهاند و بر او پیروز شدهاند، تاکتیکهایشان را مرور کردهاند و تمامی جوانب کار را سنجیدهاند. مدتها قبل که دانشجو بودم در مقطع کارشناسی ارشد درسی داشتم به نام «پدیدههای سطحی»؛ که این درس بنا به صلاحدید استاد و البته رسم اکثر دروس ارشد که فاز تحقیقاتی و پژوهشی آن پررنگتر از فاز آموزشی است، بر پایهی سمینارهایی متنوع بود. آنقدر درجه اهمیت این پروژه برای من بالا رفته بود که علاوه بر اینکه بارها آن را تمرین و شبیهسازی کردم، از مدتها قبلتر از زمان ارائه هم در ذهنم به مصافش میرفتم و حالتهای مختلف آن را بررسی میکردم و انصافا نتیجه نهایی هم بد نشد و توانستم با تسلطی خوب کارم را اجرا کنم.
Maladaptive Daydreamingچیست؟
به مانند بسیاری از پدیدههای دیگر که «افراط» آنها را از حالت خوشایند به حالت سمی میرساند این پدیدهی کاربردی و راهگشا که از مزیتهای آن صحبت کردیم اگر به شکل شدید و افراطیگونهاش دنبال شود میتواند به مشکلاتی بزرگ منجر شود.
به نوع شدید این فانتزیسازیها و غرق شدن در خیالات Maladaptive Daydreaming میگویند؛ عبارتی که در سال ۲۰۰۲ میلادی برای نخستین بار از آن استفاده شد. روانشناسان و متخصصین این حوزه، این حالت افراطی را همچنان در دستهی اختلالهای روانی جای ندادهاند.
Daydreaming آنجایی حالت افسارگسیخته پیدا میکند که تمامی مشکلات و ناملایمات زندگی حقیقی را با ایجاد یک لایهی فرضی و مجازی به درون خود ببریم و از آن به عنوان یک سپر دفاعی برای پدیدههای خارجی استفاده کنیم. عملا یعنی خودمان را مشغول به جنگ داخلی کنیم. در این نوع شدید، افراد ممکن است خود قوی و قهرمانشان را بسازند و به آن هویت شکستناپذیر بدهند و این تا جایی پیش برود که زندگی روزمرهشان را دستخوش بیدقتیها و حواسپرتیهای بسیاری کند.
نشانههای Meladaptive Daydreaming چیست؟
- چندین ساعت از روز در فضایی فانتزی و ساختگی ذهنی سپری شود.
- مشکل داشتن در انجام کارهای روزمره
- رویاپردازی با جزئیات دقیق انجام شود. (شخصیتسازیشده و حالت داستانی به خود گرفتن)
- وجود مشکلات خواب
- همزمان با رویاپردازی، زمزمه و با خود حرف زدن انجام گیرد.
محققان تا این لحظه برای Daydreaming افراطی و علت پدیدار شدن آن به اطلاعات چندانی نرسیدهاند ولی میتوان آن را ناشی از افسردگی، استرس بیش از حد و مشکلات رفتاری در محیطهای اجتماعی دانست و آن را به عنوان یک واکنش سیستماتیک دفاعی به حساب آورد. برای مهار و درمان این پدیدهای هم به دلیل کمبود تحقیقات تکمیلی در مورد آن نمیتوان توصیههایی قطعی انجام داد ولی به نقل از وبسایت «Medicalnewstodays.com» راهکارهای زیر میتواند در کنترل نوع شدید Daydreaming کمککننده باشد:
- آگاهی داشتن از نشانههای افراطی این پدیده
- بهبود وضعیت خواب شبانه
- اجتناب کردن از محرکهایی که میتواند ذهن را وادار به فانتزیسازی کند.
در آخر هم برای اینکه مطمئن شویم که Daydreamingهای ما تا چه اندازه استاندارد و معمولی است پیشنهاد میکنم با استفاده از این لینک در آزمون تشخیص اینکه یک Maladaptive Daydreamer هستید شرکت کنید.