برخورد سیزدهم | معرفی کتاب ناهنجاری اثر اروه لوتلیه

خواندن رمان و پیگیر بودن ادبیات داستانی همیشه لذت‌بخش است؛ غرق شدن در دنیای خلق‌شده‌ی نویسنده‌ها، هم‌ذات‌پنداری با شخصیت‌های جذاب و گاهی پرتناقض دنیای قصه‌ها و آشنایی با پدیده‌ها و مکان‌های جدید، همه و همه رمان‌ها را خواندنی و دوست‌داشتنی می‌کند؛ البته رمان‌های خوب را!

به‌تازگی به پیشنهاد یکی از دوستان گودریدزی‌ام، رمان «ناهنجاری» اثر اِروه لوتلیه فرانسوی را خواندم؛ تقریبا یک‌نفس و بی‌وقفه. «ناهنجاری» برای اولین در سال ۲۰۲۰ میلادی منتشر شده و در ایران هم با اسم‌های دیگری مثل «آنومالی» و «ایرادی در کار است» توسط انتشارات‌های مختلفی ترجمه شده که انتخاب و پیشنهاد من برای مطالعه ترجمه‌ی نرگس کریمی از انتشارات افق بود و است.

خرید این کتاب هم حکایت جالبی داشت: به‌عنوان کسی که در یک فروشگاه اینترنتی کتاب مشغول به‌کار هستم و محل کارم هم محدوده‌ی میدان انقلاب است شاید عجیب باشد که در خرید کتاب یا به عبارتی پیدا کردن کتاب مورد نظر با چالش رو به رو شوم؛ ولی این اتفاق برای من افتاد! و بعد از پرس و جو از ۳ کتاب‌فروشی و یک شهر کتاب (بهشتی)، نهایتا رمان «ناهنجاری» را در شهر کتاب ابن سینا شهرک غرب پیدا کردم؛ آن هم به این دلیل که در روز تعطیل نمی‌خواستم به انقلاب بروم! ولی مصر بودم که حتما همان شب کتاب را پیدا کنم و مطالعه‌اش را شروع کنم و همین کار را هم کردم و در شب اول حدود ۲۰۰ صفحه از این کتاب ۴۵۰ صفحه‌ای را خواندم و تصمیم گرفتم یادداشتی بر آن بنویسم و سیزدهمین مطلب ستون برخوردهای این وبلاگ را منتشر کنم.

ناهنجاری؛ مواجهه با غیرممکن‌ها

ایده‌ی رمان «ناهنجاری» ایده‌ی جالب و شاید حتی آشنایی باشد؛ به این صورت که در اثر یک ناهنجاری یا واگرایی (به تعبیری دیگر) که به‌دلیل شرایط جوی نامناسب و عبور از توده‌های ابری غول‌پیکر و الکتریسته‌ی عبوری آن‌ها برای مسافران پرواز پاریس – نیویورک رخ می‌دهد و این باعث تکثیر هواپیما و تمامی سرنشینان آن می‌شود! به این شکل که دقیقا همین هواپیما با همین مسافرها (دقیقا) ۳ ماه پیش به زمین نشسته است و قرار است دوباره هم بر روی زمین بنشیند. یکی در ماه مارس و دیگری در ماه جون. یک ناهنجاری در ابعاد گسترده. اتفاقی که در هیچ‌کدام از پروتکل‌ها و دستورالعمل‌ها اضطراری خطوط هواپیمایی ذکر نشده است؛ اتفاقی ناممکن. ایده‌ای که برای خلق یک رمان جذاب است و شاید برای خلق یک فیلم‌نامه جذاب‌تر. با شخصیت‌هایی که زندگی مشابه و خاطرات مشابهی دارند و تنها اختلافشان ۳ ماه زندگی است. یکی ۳ ماه بیش‌تر از نسخه‌ی کپی‌شده (تکثیرشده) خودش زندگی کرده و البته اتفاق‌های زیادی هم در آن ۳ ماه افتاده است؛ یکی از شخصیت‌های کتاب در جایی مشغول به کار شده، دیگری یک رابطه عاطفی پرچالش را پشت سر گذاشته، یکی دیگر باردار شده و …

تصور کنید دقیقا یک نسخه از خود شما ( نه شبیه به شما، بلکه خود خود شما) با تمامی تجربیات زیسته‌ی شما رو به رویتان سبز شود. چه‌طور به او کنار می‌آیید؟ با کسی که هر کاری که در طول زندگی‌تان انجام داده‌اید را به خاطر دارد، از تاریک‌ترین رازها و خصوصی‌ترین اسرار با خبر است و دردها و رنج‌های مشترکی را با شما تجربه کرده است. به نظرتان بیش‌تر می‌توان به چشم یک مزاحم به او نگاه کرد یا همراه و همدم؟ قدرتی دو برابر یا رقابتی بی‌رحمانه؟ من خودم هنوز به نتیجه نرسیده‌ام! ولی تلنگری بود تا مثل شخصیت‌های کتاب به حضورم در لحظه هم شک کنم؛ فکر کنم به زندگی قبل‌تر اتفاق‌افتاده. به ایده‌ی جهان هولوگرافیک و مباحث این چنینی.

بازگشت به زندگی و مصائب آن

شاید یکی از بهترین کاراکترهای رمان «هنجاری»، ویکتور میزل باشد. نویسنده‌ی تقریبا ناموفقی که آخرین رمانی که نوشته است از قضا «ناهنجاری» نام دارد و بعد از فرستادن نسخه‌ای از آن برای ناشرش تصمیم به خودکشی گرفته و همین موضوع باعث محبوبیت پس از مرگش شده است. باعث پرفروش شدن رمانش. اتفاقی بی‌سابقه و تصاحب جایگاه پرتیراژترین و خواندنی‌ترین رمان. ایده‌ای که شاید لوتلیه از مرگ غم‌انگیز ژان کندی تول نویسنده‌ی کتاب اتحادیه ابلهان گرفته است؛ نویسنده‌ای که در پی پذیرفته نشدن کتابش توسط ناشران مختلف در  ۳۱ سالگی خودکشی می‌کند و همین موضوع باعث محبوبیت پس از مرگش می‌شود.

اتفاقی که برای ویکتور میزل هم افتاده است؛ جلسات نقد و شب‌های داستان مختلفی به پاس اثر او برگزار شده و شاید کسانی که دیگر داستان‌های او را نخوانده بودند و اصلا او را نمی‌شناختند به نقد و بررسی آثارش نشسته‌اند. غافل از این که مرده می‌تواند زنده شود. البته با این اختلاف که ۳ ماه گذشته را زندگی نکرده است، همان ۳ ماهی که از قضا کتاب‌اش هم در آن دوارن نوشته و ویکتور میزل جدید وارث شهرتی شود که خودش در آن هیچ نقشی نداشته است. قاعدتا باید خوشحال‌کننده باشد ولی همیشه این‌طور نیست.

شاید وقتی مرده‌ای دوباره به زندگی باز گردد آن‌چنان هم متوجه تاثیری که فقدانش روی اطرافیان گذاشته نشود. شاید اصلا تاثیر چندانی نگذاشته است. شاید فکر کنیم بعد از مرگ ما، اطرافیانمان تا سال‌ها ما را به یاد داشته باشند و مدت‌ها ناراحت و عزادار بمانند، از زندگی‌شان دست بکشند و غرق در ناامیدی و گرفتار افسردگی شوند؛ ولی شاید واقعا چنین نباشد. زندگی ادامه پیدا می‌کند. روتین‌ها از سر گرفته می‌شوند و خاطرات تدریجا کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر. ویکتور میزلِ رمان «ناهنجاری» این موضوع را به خوبی درک می‌کند. زیرا اطرافیانش نیاز به زمان چندانی نداشتند تا دارایی‌های او را بفروشند و کتاب‌های کتاب‌خانه‌اش را بر روی سایت‌های حراجی بگذارند. گاهی برای همه‌ی ما پیش آمده که کنجکاو شده باشیم که اگر برای مدتی حضورمان را کم‌رنگ کنیم، تلفن همراهمان را به کناری بگذاریم و خودمان را با تنهایی‌مان سرگرم کنیم چه کسی از ما خبر خواهد گرفت؟ چه کسی نگرانمان خواهد شد؟ ویکتور میزل جواب این سوالات را به خوبی می‌داند.

در ادامه جملات جالبی که برای خودم از کتاب ناهنجاری یادداشت کرده بودم را می‌نویسم و پیشنهاد می‌کنم که این رمان را بخوانید. جذاب، خواندنی و بی‌تکلف.

جملاتی از کتاب ناهنجاری

هستی بر ماهیت مقدم است و نیز بر خیلی چیزهای دیگر.

نوستالژی جنایتکار است. اجازه می‌دهد فکر کنی که زندگی مفهومی دارد.

برای ترک کسی که دوستش داریم باید ساختار جهان را بشکنیم. جوانا جون باید دوباره داستانش را بنویسد، به تردیدهایی تکیه کند که مدفونشان کرده بود. تا حدی که بتواند علاقه‌اش به ابی را از بین ببرد. ده‌ها بار یک واژه را تکرار کند تا جایی که مفهومش را از دست بدهد.

از زمان – حداقل از زمانِ- شاه آرتور و شوالیه‌هایش، نظامیان دوست دارند به صورت دایره‌ای دور هم جمع شوند، بی‌شک به این دلیل که به‌معنی برابری شایستگی همه‌ي حاضران است بدون این کهه سلسله‌مراتب واقعی‌شان پنهان باشد.

چیزی ستودنی هست که همیشه از شناخت، هوش و حس نبوغ فراتر می‌رود و آن ناتوانی در ادراک است.

من به زندگی‌ام پایان نمی‌دهم؛ به جاودانگی زندگی می‌بخشم.

امید، بدتر از همه‌ی مصیبت‌هاست. امیده که اجازه نمی‌ده ما دست به عمل بزنیم. امیده که بدبختی بشریت رو طولانی‌تر می‌کنه، چرا که علی‌رغم همه‌ی شواهد، «همه‌چیز درست خواهد شد» اشتباهه. چیزی که نباید باشه نمی‌تونه باشه…

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت